ماه و آسمان...
ماه از آسمون پرسید: عشق یعنی چی؟
آسمون گفت: یعنی اومدن دوباره تو
تو بگو. عشق یعنی چی؟
ماه گفت: یعنی انتظار دیدن تو...
السلام و عليك يا ابا صالح المهدي
ماه از آسمون پرسید: عشق یعنی چی؟
آسمون گفت: یعنی اومدن دوباره تو
تو بگو. عشق یعنی چی؟
ماه گفت: یعنی انتظار دیدن تو...
السلام و عليك يا ابا صالح المهدي
يادمون باشه كه هيچكس رو اميدوار نكنيم بعد يكدفعه رهاش كنيم چون خرد ميشه ميشكنه و آهسته ميميره .
يادمون باشه كه قلبمون رو هميشه لطيف نگه داريم تا كسي كه به ما تكيه كرده سرش درد نگيره
يادمون باشه قولي رو كه به كسي ميديم عمل كنيم .
يادمون باشه هيچوقت كسي رو بيشتر از چند روز چشم به راه نذاريم چون امكان داره زياد نتونه طاقت بياره .
يادمون باشه اگه كسي دوستمون داشت بهش نگيم برو نميخوام ببينمت چون زندگيش رو ازش ميگيري...
يادمون باشه که دل کسی رو نشکنیم. چون دیگه هیچوقت خوب نمیشه...
عکس تنهایی خود را در آب...
آب در حوض نبود ماهیان می گفتند:
هیچ تقصیر درختان نیست
ظهر دم کرده تابستان بود پسر روشن آب،
لب پاشویه نشست و عقاب خورشید،
آمد اورا به هوا برد که برد
اهل حكمت و حال و صاحبان معرفت و كمال در اين زمينه يعنى در تعريف و بيان عشق سخنانى دارند:
عشق جذبه و الهام الهى و تحريك روح قدسى است به سوى اقليم حسن و زيبائى تابان الهام، كارى كه از غير عشق برنيايد عشق انجام مىدهد.
عشق ظهور جذبه حسن و حسن جذاب است.
عشق درمان هر درد و درد بىدرمان است.
عشق فرمانده كل قواى وجود و معزولكننده حكم عقل و شهود است.
عشق الم لذيذ و لذت اليم جان انسان است.
«العشق غلبة سلطان الهوى على النفس بما يريد و يهوى:»
عشق غلبه ميل است بر هر حب و اشتياقى كه در قلبهاست.
«العشق سلطنة ربانية على مملكة النفس الانسانية بتجليات انوار الالهية»
عشق حكومت و سلطنت الهى است، همراه تجليات انوار حق بر دل پاكان.
«العشق مغناطيس يجذب الارواح اللطيفة الى المحاسن الشريفة:»
عشق مغناطيس ارواح لطيف و حساس است كه آنها را به سوى زيبائىهاى شريف جذب مىكند.
«العشق نور يشرق منه مطالع الحسن الى مظاهر الانس»
عشق نورى الهى است كه از افقهاى زيبائى تابش مىكند و همه قواى ادراكى انسان را به سوى قرب حق جهت مىدهد.
وصول به مقام حقيقت كه منتهاى مقصد سالكان راه خداست، براى عارف به جذب احديت ميسر مىشود، تا آن جذبه پنهانى معشوق، عاشق را دعوت نكند عاشق قدم به كوى وصال نگذارد، و عشق معشوق چون به عاشق رخصت ديدار دهد، در مرحله ثانى عشق عاشق پديد آيد، و سالك تا طى مراتب عشق و سير مقامات عاشقى نكند هرگز به مقام وصال نرسد و به خلوتگاه شهود راهش ندهند.
شايد آيات:
«يحبهم و يحبونه، ثم تاب الله عليهم ليتوبوا، رضى الله عنهم و رضوا عنه، انك لا تهدى من احببت و لكن الله يهدى من يشاء .....»
و امثال اين آيات اشاره به اين معناست كه نخست حب حق به خلق و جذبه عشق او كه اثر عشق به ذات خود اوست مبدء عشق عاشق است، سپس عشق و شوق عاشق سبب سير و صعود او به درگاه شهود تواند بود. وَ الَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ
شجاع آن كسی است كه ترس را می شناسد، اما بر ترس چیره می شود؛ آن كه مغاك [= گودنایِ ژرف و هولناك ] را می بیند، اما با غرور؛ آن كه مغاك را می بیند، اما با چشمانِ عقاب؛ آن كه با چنگالِ عقاب مغاك را می چسبد شجاع است!((نیچه))
هرگاه كه دردمندی را هنگام درد كشیدن دیده ام، از شرم اش شرمسار شده ام، زیرا به یاری برخاستن من غرور اش را پایمال كرده است.((نیچه))
روزي بازرگان موفقي از مسافرت بازگشت و متوجه شد خانه و مغازه اش در غياب او آتش گرفته و کالا هاي گرانبهايش همه سوخته و خاکستر شده اند و خسارت هنگفتي به او وارد امده است .
فکر مي کنيد آن مرد چه کرد؟!
خدا را مقصر شمرد و ملامت کرد؟ و يا اشک ريخت ؟
او با لبخندي بر لبان و نوري بر ديدگان سر به سوي آسمان بلند کرد و گفت : "خدايا ! مي خواهي که اکنون چه کنم؟
مرد تاجر پس از نابودي کسب پر رونق خود ، تابلويي بر ويرانه هاي خانه و مغازه اش آويخت که روي آن نوشته بود :
مغازه ام سوخت ! اما ايمانم نسوخته است ! فردا شروع به کار خواهم کرد!
![]() |
|