مهربانی ...

ابرها به آسمان تکیه می کنند

درختان به زمین

و انسان ها به مهربانی هم

  

دست...


دست همیشه برای زدن نیست...

کار دست همیشه مشت شدن نیست...

دست که فقط برای این کارها نیست...

گاهی دست میبخشد...

نوازش میکند... احساس را منتقل میکند...

...گاهی چشمها به سوی دست توست

...دستت را دست کم نگیر

.

در پی دلیلیست که ببخشد ما را ...

خالق من «بهشتی» دارد، نزدیک، زیبا و بزرگ؛

و «دوزخی» دارد، به گمانم کوچک و بعید؛

و در پی دلیلیست که ببخشد ما را ...

«دکتر علی شریعتی»

 


بهترین باش


چقدر خوبه که همه ما یاد بگیریم از همون چیزایی هم که داریم استفاده کنیم تا بهترین باشیم. آخه ما آدما عادت کردیم یـه چیزی که کم داریم دیگه همون رو بهونه میکنیم و توی همون جایی که هستیم متوقف میشیم. اما اگه به داشته هامون فکر کنیم می بینیم خیــــــلی چیزا هست که تا حالا ازشون غافل بودیم! به هرحال مهم نیست اونجایی که انتظار داریم باشیم نیستیم ، مهم اینه که توی هر موقعیتی که هستیم بهترین باشیم... اگه اینجوری باشیم طبیعتاً پله پله پیشرفت میکنیم و به اونجایی هم که آرزو داریم می رسیم یـه روز ...

اگر نمی توانی بلوطی بر فراز تپه ای باشی، بوته ای در دامنه ای باش
ولی بهترین بوته‌ای باش كه در كناره راه می‌روید
اگر نمی‌توانی بوته‌ای باشی، علف كوچكی باش و چشم‌انداز كنار شاه راهی را شادمانه‌تر كن
اگر نمی‌توانی نهنگ باشی، فقط یك ماهی كوچك باش
ولی بازیگوش‌ترین ماهی دریاچه
همه ما را كه ناخدا نمی‌كنند، ملوان هم می‌توان بود
در این دنیا برای همه ما كاری هست
كارهای بزرگ
كارهای كمی كوچكتر 
و آنچه كه وظیفه ماست
چندان دور از دسترس نیست
اگرنمی‌توانی شاه راه باشی، كوره راه باش
اگر نمی‌توانی خورشید باشی، ستاره باش
با بردن و باختن اندازه ات نمی گیرند
هر آنچه كه هستی ، بهتریـنـش باش ...

عماد کوچولو



سلام دوستای خوب من 

 امروز میخوام از اتفاقی که دیشب برام افتاد براتون بگم :

دیروز رفته بودیم بازار خرید قبل ماه رمضان کمی سبزی سوپ خریدیم .خوشبختانه سبزی ها پاک شده شسته و تر و تمیز خواستیم با دستگاه سبزی خردکن ریز ریز شون کنیم که خوشبختانه این کارم کردیم . 

بعداین کار خواستم دستگاه رو تمیز کنم تا جمعش کنم دستم داخلش بود و داشتم پیچ وسطش باز میکردم که یه دفعه عماد آقا که سه سالشه نمی دونم فداش بشم از کجا اومد دکمه روشنش رو زد و متاسفانه چها رتا از انگشتای دستمو با اون تیغ تیزش زخمی کرد . که یکی از انگشتام که الان از بقیه وضعش بدتره 5 تا بخیه خورده .

فداش بشم من  رفته بودیم بیمارستان میبینم زنگ زده و میگه بابا حالت چطوره گفتم خوبم عزیزم .

صبح بیدار شدم میگه بابا دستت درد میکنه: گفتم آره بابا درد میکنه .

 ازش میپرسم دست بابا رو چی شده: با خجالت و ناز و میگه :دیگه نگو بابا . 

 خلاصه میخوام بگم خیلی مواظب بچه هاتون هنگام کار با بعضی از وسایل برقی توخونه از قبیل جاروبرقی و سبزی خرد کن و چرخ گوشت و غیره ... باشین تا مثل من نشین 

 

 

 

مهربانی


مهربانی باغ سبزی است که از روزنه پنجره ها باید دید

 

دوستم مگذار لحظه ای روزنه پنجره ات بسته شود....

امید


هر شب بدون هیچ اطمینانی از بیدار شدنمان

به رختخواب میرویم ...

اما با این حال برای فردا برنامه میریزیم

این یعنی امید...

 

صدا رفت...


صـدا .......... رفت

تصویـر ........ رفــت

خاطراتش ، .... نمیروند ، مانده اند ...!

به یادخواهرم کربلایی شهناز

مرگ خواهر دردناک است...

چه آرام و بی صدا به خواب ابدیت رفتی. خواهرم را میگویم!

نمیخواستم چیزی بنویسم. نمیتوانستم چیزی بنویسم. خبر باور نکردنی بود. مرگ  خواهرم!

فقط ۳۳ سال داشت!یک سال از من بزرگتر بود . تحمل 6 سال درد و رنج و بیماری.

سخت است و باورنکردنی وقتی که جای خالی او رادر کنار خودت حس میکنی و وقتی که تمام

خاطرات تلخ و شیرین تمام دعواها و بازیگوشی های کودکیت و بزرگسالی مثل یک فیلم از

جلوی چشمانت عبور می کنند تنها یک تراژدی غم انگیز را به یادت می آورد.آری

کربلایی شهناز

 چشم از این جهان فروبست اودیگر در کنار ما نیست باید باورکنیم رفتن غریبانه اورا .تلخ هست

وسخت نگاه کردن در چشمان محمد امین و معصومه . چگونه می توان در چشمانشان نگاه کرد

و بر کودکی آنها گریست .

محمد امین عزیز  و معصومه جان  تنها یادگاران خواهرم خداوند به شما صبر عنایت کند .

شادی روح کربلایی شهناز صلوات