آدمهای خوب .............

امشب ؛ از هر کجای این دنیای بزرگ که در بزنی
صاحبخانه برای استقبال می آید
با طبقی از آرزوهایی کــه می خواهی
پس از بزرگ ، چیزهای کوچک نخواهیم . . .
**********************
خدایا! کمک کن
معرفت ده
بینش ده
که در شب آرزوها،
در قلبم، آرزویی داشته باشم
تو گویی به داشتن چنین بنده ای با چنان آرزویی به فرشتگانت مباهات کنی
*********************
فرشته ها در شب آرزوها برای اجابت دعا و بردن آنها به ملکوت
مسابقه داده و منتظر ندای بنده های خدا هستند .
التماس دعا . . .
تمام ترانه هایم ترنم یاد توست و تمام نفسهایم خلاصه در نفسهای توست.
ای زلال تر از باران و پاک تر از آیینه به وجود پر مهر تو می بالم
و تو را آن گونه که می خواهی دوست دارم.
ای مهربان... پرنده خیالم با یاد تو به اوج آسمانها پر خواهد گشود
و زیبایی ات را به رخ فرشتگان خواهد کشید.
تبسمی از تو مرا کافیست که از هیچ به همه چیز برسم... خدای من
دختری سه ساله بود که پدرش آسمانی شد . .
دانشگاه که قبول شد، همه گفتند: با سهمیه قبول شده!!!
ولی ... هیچوقت نفهمیدند
کلاس اول وقتی خواستند به او یاد بدهند که بنویسد بابا! . . .
یک هفته در تب ســـــــوخت . . ..
رجب آمد رجب آمد
رجب از بهر من آمد
این رجب چه مهربونه
برام از خدا می خونه
ماه رجب و ماه شعبان و ماه رمضان شرافت زیادی دارند و در فضیلت آنها روایات بسیاری وارد شده است. از حضرت رسول (صلى الله علیه و آله) روایت شده كه: ماه رجب ماه بزرگ خدا است و ماهى در حرمت و فضیلت به آن نمىرسد و جنگیدن با كافران در این ماه حرام است و رجب ماه خدا است و شعبان ماه من است و ماه رمضان ماه امت من است كسى كه یك روز از ماه رجب را روزه بگیرد، موجب خشنودى خدای بزرگ میگردد و غضب الهى از او دور می گردد و درى از درهاى جهنم بر روى او بسته گردد.
خدا در دستیست که به یاری میگیری ،
در قلبیست که شاد میکنی ...
در لبخندیست که به لب مینشانی ...
خدا در عطر خوش نانیست ، که به دیگری میدهی
در جشن و سروریست که برای دیگران بپا میکنی
و آنجاست که عهد میبندی و عمل میکنی ... !
مـا عــادت کـردیـم وقـتـی تـوی خــونـه فــیـلم مـی بـیـنـیم ، تمام که شد و بـه تـیتـراژ رسـید دسـتـگاه رو خـامــوش مــی کـنـیـم یـا اگــه تـوی ســیـنما بـاشــیم ســالـن رو تــرک مـی کــنـیم .
مـا تـوی زنــدگـیـمون هـم هـیـچ وقــت کــســانی کــه زحــمـت هـای اصــلـی رو بــرای مــا می کشن نـمی بـیـنیم ، ما فـــقـط کــســانـی رو دوســت داریـم بـبـینـیم کــه بــرامـون نـقـش بــازی مـی کـنن ...
سختترین مرحله حسابرسى در قیامت
رجب و شعبان ماه استغفار و بندگی است و فرصتی است تا با اندیشیدن
درباره گذشته، آینده خود را بسازیم. همچنین توجه به حقوق دیگران و رعایت
آنچه حقالناس نامیده میشود، از مهمترین اموری است که در این ماه شریف
باید نسبت به آن اهتمام داشت.
حق الناس
سختترین مراحل حساب، رسیدگى به مظالم عباد و حقوق مردم نسبت به یکدیگر
است. انسانها با هم زندگى مىکنند و نسبت به همدیگر حقوقى دارند. رعایت
حقوق یک وظیفه الهى است که انبیای الهی درباره آن تأکید داشتهاند و در
قیامت بازخواست خواهند شد.
حق الناس در قیامت
در باب حقوق مردم روایاتى وارد شده است که به عنوان باب «حبس الحقوق» است.
در قیامت، کاسب را مىآورند، مىگویند: شما این فرد را براى کار استخدام
کردى، کار کرده است، اما مزد او را ندادى. در محشر بمان تا مزد او را بدهى.
امام رضا علیه السلام مىفرماید:
سوالی از خدا.... گفتم خدایاسوالی دارم گفت:بپرس؟ گفتم چرا وقتی میخندم همه بامن میخندنداماوقتی میگریم کسی بامن نمیگرید. گفت::::: خنده رابرای جمع آوری دوست وگریه رابرای انتخاب بهترین دوست آفریدم.....
"اللهم عجل لولیک الفرج"
در مقایسه با بیشتر حیوانات، ما انسان ها رفتارهای داریم که برای نوع بشر و حتی خودمان مضر و مخرب است. ما دروغ می گوییم، خیانت می کنیم، روی بدن خود نقش و نگار ثبت می کنیم، مضطرب می شویم و حتی خود یا دیگران را می کشیم.
دانشمندان همیشه به دنبال کشف این هستند که چرا این موجود بسیار باهوش، کارهای کینهتوزانه، غیراخلاقی و خطرناک انجام می دهد!
۱٫ دروغ
هیچ کس هنوز به طور دقیق نمی داند چرا نوع بشر دروغ می گوید اما همه یافته ها ثابت کرده اند این کار بین همه انسان ها رواج دارد. گاهی این مساله به فاکتورهای عمیق روانشناسی بستگی دارد.
میدونی وقتی خدا داشت بدرقم میکرد چی گفت؟
گفت: جایی که میری مردمی داره که میشکننت نکنه غصه بخوری تو تنها نیستی.
تو کوله بارت عشق میذارم که بگذری قلب میذارم که جا بدی اشک میدم
که همراهیت کنه و مرگ که بدونی برمیگردی پیش خودم.....
استرس یک عامل شناخته شده برای ابتلا به افسردگی است و همچنین میتواند بر روی سلامت جسمی شما تاثیر بگذارد.
بهار زندگیمادر، تو شکوفاتر از بهار، نهالِ تنم را پر از شکوفه کردی و با بارانِ عاطفه های صمیمی، اندوه های قلبم را زدودی و مرهمی از ناز و نوازش بر زخم های زندگی ام نهادی. در «تابستان»های سختی با خنکای عشق و وفای خویش، مددکار مهربان مشکلاتم بودی تا در سایه سارِ آرامش بخش تو، من تمامی دردها و رنج ها را بدرود گویم. با وجود تو، یأس دری به رویم نگشود و زندگی رنگ«پائیز» ناامیدی را ندید. تو در «زمستانِ» مرارت های زندگی، چونان شمع سوختی تا نگذاری رنجش هیچ سختی ستون های تنم را بلرزاند. مادر، ای بهار زندگی، شادترین لبخندها و عمیق ترین سلام های ما، همراه با بهترین درودهای خداوندی، نثار بوستان دل آسمانی ات باد.
داستان عاقبت شک در ایمـــان
داستان درباره ی یک کوهنورد است که می خواست از بلندترین کوه ها بالا برود.او پس از سال ها آماده سازی ماجراجویی خود را آغاز کرد. ولی از انجا که افتخار کار را فقط برای خود می خواست تصمیم گرفت به تنهایی از کوه بالا برود.شب ،بلندی های کوه را در برگرفته بود و مرد هیچ چیز را نمی دید. همه چیز سیاه بود اصلا دید نداشت ابر روی ماه و ستاره ها را پوشانده بود. همان طور که از کوه بالا می رفت پایش لیز خورد.در حالا که به سرعت سقوط می کرد از کوه پرت شد.در حال سقوط فقط لکه های سیاهی مقابل چشمانش می دید و احساس وحشتناک مکیده شدن به وسیله ی قوه جاذبه او را در خود می گرفت .
همچنان سقوط می کرد ، در آن لحظات تمام رویداد های خوب و بد زندگییش به یادش آمد. اکنون فکر می کرد مرگ چقدر به وی نزدیک است.
ناگهان احساس کرد طناب دور کمرش محکم شدو در میان آسمان و زمین معلق ماند. در این لحظه سکون چاره ای برایش نماند جز آنکه فریاد بزند خدایا کمکم کن! ناگهان صدای پرطنینی از آسمان شنیده شد : چه می خواهی؟
-ای خدا نجاتم بده!
- واقعا باور داری که می توانم نجاتت دهم.
-البته که باور دارم.
- اگر باور داری طنابی که به دور کمرت بسته است پاره کن.
یک لحظه سکوت....و مرد تصمیم گرفت با تمام نیرو طناب را بچسبد .
گروه نجات می گویند که روز بعد یک کوهنورد یخ زده را مرده پیدا کردند. بدنش از طناب آویزان بود و با دستهایش محکم طناب را گرفته بود در حالی که او فقط یک متر از زمین فاصله داشت.
عشق + معلمي
معلمی با جعبهای در دست وارد کلاس شد و جعبه را روی میز گذاشت. بدون هیچ کلمهای، یک ظرف شیشهای بزرگ و چند سنگ بزرگ از داخل جعبه برداشت و تا جایی که ظرف گنجایش داشت سنگ بزرگ داخل ظرف گذاشت.
سپس از شاگردان خود پرسید: آیا این ظرف پر است؟
همه شاگردان گفتند: بله.
سپس معلم مقداری سنگریزه از داخل جعبه برداشت و آنها را به داخل ظرف ریخت و ظرف را به آرامی تکان داد. سنگریزهها در بین مناطق باز بین سنگ های بزرگ قرار گرفتند. این کار را تکرار کرد تا دیگر سنگریزهای جا نشود.
دوباره از شاگردان پرسید: آیا ظرف پر است؟
امسال حماسی حماسی هستیم
در معرکه ولی شناسی هستیم
ای فتنه گران خیال خامی نکنید
ماکارشناسان سیاسی هستیم
برسفره نان خشک هم بنشینیم
پیروز نبرد اقتصادی هستیم